متهم ردیف چهارم به قلم فاطمه علی آبادی
پارت چهل :
بیتوجه به جِز و وِزش پشت تلفن، شلوارم را با یک شلوارک چهارخانه عوض کردم و پیراهنم را درآوردم. عمراً پایم را از خانه بیرون میگذاشتم. تا حد مرگ خوابم میآمد و تا صبح بالا سر جسیکا نشسته بودم. نمیدانم چرا ولی مرا یاد مادر خودم میانداخت. شاید اگر عمر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دلنیا
00فکرکنم شادی باز مریض که پیداش نیست اوووم احمدم از قربانی هاست فکرکنم تو یکی از پارت سعید گفت نمیزارم اتفاق چند سال قبل باز پیش بیاد احتمال داره ب احمد ربط داشته باشه